جست و جوی بی حاصل

من به دنبال دلی می گردم
که پر از عشق و سخاوت باشد
که پر از حرف ناگفته باشد
که برای دو کبوتر شاید
لانه ای از سر ایمان باشد
من به دنبال دلی می گردم
که نگوید: ای کاش
که نگوید: ای وای
که نگوید: ای داد
من در این جست و جو های بی حاصل
دل پردرد کسی را دیدم
من دلی را دیدم
تیک تیک کرده به جای ضربان
من دلی را دیدم
که درونش همه درد 
من دلی را دیدم
که هوایش همه سرد
من دلی را دیدم یخ زده بو
من دلی را دیدم بارانی بود
من حیاطی را دیدم در باخچه اش
جای گلها همه خار
من کتابی را دیدم واژه هایش همه خون
من درختی را دید م
شاخه هایش همه تیغ
من قاصدکی را دیدم که زنجیر شده بود
من گلی را دیدم
داغدار چمن باغچه بود
من صدای ضجه باغچه ای را می شنیدم
وقتی تک گل عاشق تنهایش را
سر بریدند به جرم باران
من دگر شاید نگردم پی دل
توی این دنیای پر ماتم و غم
من دگر شاید تو دنیای دگر
در پی یک دل بی غم باشم




هیچ کس تنهائی ام را حس نکرد                لحظه   ویرانی ام    را  حس نکرد
عابری  از کوچه های   بی کسی                بهت و سرگردانی ام را حس نکرد
لحظه   های   گمشده   در  آه دل                این   من ویرانی ام  را  حس نکرد
برکه   توفانی       چشم    کسی               لحظه   تنهائی ام    را    حس نکرد